بخشی از مصاحبه روزنامه بهار با اصغر فرهادی نشان می دهد که این مرد جامعه اش را خوب می شناسد:
"ملیت و فرهنگ مانع و سد راه کسی نمیتواند باشد. ممکن است شرایط سیاسی، اجتماعی راه را دشوار کند اما این ارتباطی به هویت ملی و فرهنگی ندارد، ما در برخورد با هویت ایرانی خود همواره در یک حرکت پاندولی بین خودشیفتگی و خودباختگی در نوسانیم. گاهی چنان خود را برتر و بزرگتر میبینیم که گویی سرنخ همه پیشرفتهای جهان به گوشهای از تاریخ ما متصل است و جهانیان وامدار تمدن ایرانی ما هستند و هم زمان آنچنان خود را حسرتمندانه مرعوب دیگران میبینیم که گویی مردمانی هستیم بیهیچ گذشته و اندوخته ملی.
انگار دیگران بری از نقص و اشتباه بوده و هستند و هر آنچه پیش از این در این سرزمین رخ داده و رخ میدهد غلط بوده و بیثمر، اینها دو روی یک سکهاند. تحقیر دیگران از سر خودبزرگبینی و ابهتبخشی به آنها از سر خود کوچکپنداری. استعدادها و تواناییهای فردی خود را در مقایسه با مردم دیگر کشورها دستکم میگیریم یا اگر بر آن آگاهی داریم به بهانه شرایط سخت به کار نمیبندیم ما مدام در حال مقایسه خودمان با دیگران هستیم. گویی که آنها میزان و مقیاسی هستند بر سنجیدن مقدار موفقیتها و شکستهایمان.
محصولی که این خودشیفتگی و خودباختگی سالها است در دامان ما گذاشته، توهم است؛ توهم نسبت به مردمان سرزمینهای دیگر. شناخت غرب، نه بر مبنای استنتاجهای رسانههای داخلی و بیرونی و پیشداوریهای توهمآلود و تعصبات سیاسی، راهی است که دیر یا زود باید طی شود، تا نه با دهانهای باز مقهور و مسحور آنان بود و نه برای طول تاریخ کینه کپک زده آنان را بر دل خود کشید."
این حرکت ِپاندولی را واقعا درست گفته
با جنابعالی موافقم. و خواندم که شما متن کامل مصاحبه ایشان را در وبلاگتان آورده اید.
فکر میکردم فقط خودم هستم که دور مانده ام از نوشتن!!! شما که دست مارا دو دستی از پشت بسته ای بانو لیلی :)
و دوستی با شما
حلاوت و سعادتی دارد
که شاید به وصف نیاید ..
ممنون که هستی.
ممنون از تو عزیز.
خطوط آخر این مصاحبه چقدر گویا بودند و چقدر خوب حفره ی این ملت را که انگاری روز به روز دارد عمیق تر میشود و مردم نیز سطحی تر را به رخ خواننده میکشد..ممنون که به اشتراکش گذاشتی یک لیلی عزیز من
و ...روزت مبارک بانوی خوبم.
تیراژه
دیدن پیامت لطفی دارد عجیب.
به قول شاملو : چه به یک باره.
ممنون دختر مهربان. بانوی رنگین کمان.
آره.هویت ایرانی یک بخشش مقایسه است.همه ش داریم میکوبیم توی سر خودمان یا داریم به طور همزمان فخر میفروشیم.هویت ایرانی هم مثل تاریخش بالا و پائین دارد.زیاد هم دارد.
یک همچین آدم هایی با این دید ٍ باز باید هم بروند.اینجا که با این شرایط نمی شود ماند.باید یک دستاویزی پیدا بشود برای توی سر ملت کوبیدن!
مقایسه از عدم پذیرش می آید؛ عدم پذیرش نه خود و نه دیگران
با تمام مختصاتی که ممکن است ما یا آنها داشته باشیم.
و قسمت اخیر گفته ات، تمنای عزیز، مدتی است بدجور فکر مرا به خود مشغول کرده.
ببخشید دیر جواب دادم
درود .
یکم : سال نو به امید روزهای نو برای شما و ما .
دوم : ممنون که به چارو سری می زنید .
سوم : ما عادت کرده ایم به خود بزرگ بینی گاهی ، به خود کوچک بینی گاهی ، و به تئوری توطئه توهم !
بدرود .
درود بر جناب مجید عزیز
خواندن چارو حس غریب و در عین حال صمیمی ای دارد. من از شما و جناب نادر خان ممنونم برای نوشتن چارو.
در باب عادات .... چه عرض کنم. متاسفانه موافقم.
راس گفته! قشنگ گفته!!
به به سلام الهه خانم
راست و قشنگ گفته. بله عزیز جان
کلا مردمانی نامتعادلیم . مطلوب ترین کار فرهنگی در شرایط فعلی تزریق اعتدال به جامعه افراطی ایران است . تعادل بین عقل و احساس ، تعادل بین دین و زندگی ، تعادل بین شیدایی و نفرت ، تعادل بین .........
مطلب خوبی نوشتی آفرین
سلام بر جناب محمدی
از لطف شما ممنونم. من فقط نقل قول کردم قربان. اصل مطلب از دیگری است.
اعتدال را بسیار نیکو فرمودید. اگر از اسلام فقط یک نکته می آموختیم و آن "خیر الامور اوسطها" می بود، شاید اوضاعمان این نبود که اکنون هست.
پاندول خود باختگی و خودشیفتگی ترکیب فوق العاده و حقیقت محضی بود انصافا!
به دل من هم بدجور نشست بانوجان
سلام
به هر حال یه همچین فرقی باید بین ایشان و بعضی ها باشد که محصولشان اینگونه متفاوت بشود...
سال نو هم مبارک
سلام بر جناب میله
درست می فرمایید. سال نو بر شما هم مبارک.
میترسم فردا همه بهش بگن خائن وطن فروش بی هویت!
ولی خیلی خوب گفته
سلام رها جان
بله خیلی خوب گفته.
اما چرا فردا؟ مگر همان سال که اسکار گرفت خیلی ها نگفتند؟
الان هم تهمت می زنند که ما لابی کردیم و او اسکار گرفت!
یعنی وقاحت تا چه حد؟
متاسفانه زیاد پیش می آید کسی که در مقایسه ما و غربی ها حق را بگوید متهم به خیانت و وطن فروشی و بی هویتی شود.
انگار نه انگار که به ما یاد داده بودند "حق را بگویید حتی اگر به ضررتان باشد" یا "به سخن توجه کنید نه به گوینده اش".
سلام
وبلاگ نو مبارک !
یار آفتاب ... چه اسم آشنایی :)
به به سلام علیکم خدای تنهایی!
شما کجا ؟ اینجا کجا ؟ راه گم نکردید خدای نکرده ؟!
افراد کمی معنی اش را می دانند. از جمله حضرت عالی
حرف حساب جواب ندارد،دوستش داشتم،خودش و نظراتش را
سلام مترجم خان
داشتید؟ دیگر ندارید؟!
در گویش شیرازی فعل دوست داشتن را با "می" استمرار همراه می کنند و چیزی را دوست می دارند. شاید "داشتن" شما نیز تلویحی از استمرار در گذشته و حال باشد. آیا ؟
بگذریم؛ به نظر می رسد بنده و جناب سید محمدی به نگارش شما "گیر" داده ایم حسابی!
سلام
البته که خوب می شناسد اگر نمی شناخت چهار شنبه سوری و درباره الی و این آخری جدایی نادر از سیمین را نمی ساخت و حتی آن دیگری ها که دستی داشته در ساختنشان مثل دایره زنگی و ...
من هم مصاحبه اش را خواندم و لذت بسیار بردم
فقط امیدوارم به ایران برگردد
و همین جا با همین شرایط فیلم بسازد
سلام بر فرزانه خانم عزیز
صد البته با شما موافقم. متاسفانه بسیاری از نخبگان کشور به این باور رسیده اند که مسیر آزادی و خوشبختی و امکان فعالیت اجتماعی از فرودگاه امام می گذرد. و بسیاری شان علیرغم علم و باور تام به مسوولیت اجتماعی شان در قبال کشور و جامعه، بیرون از مرزهای کشور را برای "حرف زدن" انتخاب کرده اند. حتی به نوعی خود را ناچار و ناگزیر می بینند.
درود .
ما مدام در حال مقایسه خودمان با دیگران هستیم. گویی که آنها میزان و مقیاسی هستند بر سنجیدن مقدار موفقیتها و شکستهایمان.
... چند بار دیگه هم می خونمش ...
بدرود .
درود بر شما.
خوش آمدید. واقعا تحلیل جالب و درستی دارند.
خیلی جالب بود البته از نکته های ریزی که تو فیلم هاش هست میشه فهمید که چه دید گسترده ای داره.
موافقم ماهی جان.