دقایق انتظار قبل از شروع فوتبال، گویا چاره ای نیست جز دیدن و شنیدن تبلیغات تلویزیونی.
نمی بینم اما شنیدنش هم آزاردهنده است. تحمل می کنم. تحمل می کنم. تحمل می کنم.
می رسد به جایی که ظاهراً مادر و پسری برای خرید رفته اند بیرون. مادر متوجه می شود که پولش را در خانه جا گذاشته است. اما چون پدر به پسر گفته است که، دقت کنید: یک مَررررد! هممیشه! باید همراهش پول باشد، مساله به خیر و خوشی فیصله پیدا می کند و به یمن کارت دانش آموزی یکی از همین سابقاً موسسات مالی اعتباری و فعلاً بانک ها، مَرررد! کم سن و سال به فریاد مادر می رسد.
شرمنده ولی واقعاً چندین بار تا مرز جنون خرد کردن شیشۀ تلوزیون رفته و برگشته ام.
بله قبول که تبلیغات، از هر نوعش، در همه جای دنیا، ممکن است و شاید لازم که میزانی از مبالغه را داشته باشد، اما چه نیازی است که در تبلیغ کارت بانکی هم برخورد جنسیتی داشته باشیم؟
دریافت کننده یارانه؛ پدر یا مادر؟ عنوان پرونده گذشته روزنامه دنیای اقتصاد است.
تفاوت در دیدگاه پاسخ دهندگان در نوع خود جالب است.
بخشی از مصاحبه روزنامه بهار با اصغر فرهادی نشان می دهد که این مرد جامعه اش را خوب می شناسد:
"ملیت و فرهنگ مانع و سد راه کسی نمیتواند باشد. ممکن است شرایط سیاسی، اجتماعی راه را دشوار کند اما این ارتباطی به هویت ملی و فرهنگی ندارد، ما در برخورد با هویت ایرانی خود همواره در یک حرکت پاندولی بین خودشیفتگی و خودباختگی در نوسانیم. گاهی چنان خود را برتر و بزرگتر میبینیم که گویی سرنخ همه پیشرفتهای جهان به گوشهای از تاریخ ما متصل است و جهانیان وامدار تمدن ایرانی ما هستند و هم زمان آنچنان خود را حسرتمندانه مرعوب دیگران میبینیم که گویی مردمانی هستیم بیهیچ گذشته و اندوخته ملی.
انگار دیگران بری از نقص و اشتباه بوده و هستند و هر آنچه پیش از این در این سرزمین رخ داده و رخ میدهد غلط بوده و بیثمر، اینها دو روی یک سکهاند. تحقیر دیگران از سر خودبزرگبینی و ابهتبخشی به آنها از سر خود کوچکپنداری. استعدادها و تواناییهای فردی خود را در مقایسه با مردم دیگر کشورها دستکم میگیریم یا اگر بر آن آگاهی داریم به بهانه شرایط سخت به کار نمیبندیم ما مدام در حال مقایسه خودمان با دیگران هستیم. گویی که آنها میزان و مقیاسی هستند بر سنجیدن مقدار موفقیتها و شکستهایمان.
محصولی که این خودشیفتگی و خودباختگی سالها است در دامان ما گذاشته، توهم است؛ توهم نسبت به مردمان سرزمینهای دیگر. شناخت غرب، نه بر مبنای استنتاجهای رسانههای داخلی و بیرونی و پیشداوریهای توهمآلود و تعصبات سیاسی، راهی است که دیر یا زود باید طی شود، تا نه با دهانهای باز مقهور و مسحور آنان بود و نه برای طول تاریخ کینه کپک زده آنان را بر دل خود کشید."