یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

بازیافت و زباله

 منظم ترین سیستم حمل زباله که در ایران دیده بودم برنامه زمان بندی شهرداری اصفهان بود که طبق نقشه توزیع شده از محله، اعلام شده بود زباله های کوچه الف را ساعت 21، کوچه ب را 21:15، کوچه ج را 21:30 جمع می کنند. اقامتم در اصفهان کوتاه تر از آن بود که بدانم آیا واقعا اجرا می شد یا نه ولی امیدوارم که اجرا شده باشد.   

سیستم مدیریت پسماند waste management اینجا در نوع خود جالب است. هر هفته تنها یک بار (در محلۀ ما جمعه ها بین یازده تا دوازده ظهر) دو کامیون جداگانه، یکی برای حمل زباله و دیگری برای حمل زباله بازیافتی می آیند. بنابراین هر خانوار باید زباله های خود را یک هفته تحمل کند یا در درون خانه یا حیاط نگهداری کند و همه فقط هفته ای یک بار اجازه دارند زباله های خود را بیرون بگذارند. در غیر این صورت جریمه شهرداری را به جان خریده اند! طبیعی است که با این روش عملاً چاره ای نیست جز این که نهایت دقت و تمیزی در جمع آوری زباله های خانگی به کار گرفته شود.  

البته ممکن است کسی هم بخواهد زباله را خودش به محل های جمع آوری زباله که سطل ها و مخزن های بزرگی هستند، منتقل کند.  

به علاوه کامیون حمل زباله فقط تا میزان محدود و متعارفی از زباله را حمل می کند. یک بار بعد از چند مهمانی و چیزی شبیه خانه تکانی قبل از تغییر فصل و زدن چمن ها، حدود 10 کیسه بزرگ مشکی در روز زباله بیرون گذاشتیم. صبح روز زباله مردی از مرکز زباله آمد و شروع به عکس گرفتن از آنها کرد! مامان رفت و توضیح داد که قضیه چیست و گفت که به کامیون حمل زباله نیز توضیح خواهد داد. منتظر شدیم و کامیون آمد. راننده گفت که اگر همه زباله های ما را ببرد، ممکن است جا برای همۀ زباله های چند کوچه ای که او مسوولش است، نداشته باشد. این جا راننده کامیون زباله، خودش خانه به خانه از ماشین پیاده می شود و کیسه ها را جمع می کند. خلاصه این که قرار شد برود و همۀ زباله ها را که جمع کرد، بیاید و زباله های ما را ببرد! که خوشبختانه آمد و برد.   

این را هم اضافه کنم که بابت این سرویس هفتگی، ماهانه مبلغی بین سی تا چهل دلار قبض دریافت می کنید!

قصۀ بازیافت قصۀ دیگری است؛ کامیون حمل زباله های بازیافتنی! تقریبا فقط کاغذ و مقوا را بدون دردسر حمل می کند. آن هم باید جدا شده و منظم داخل کیسۀ شفاف یا جعبه آبی رنگ مخصوص بازیافت باشد. جعبۀ آبی را خود خانواده ها باید تهیه کنند و راننده فقط محتویاتش را خالی می کند و جعبه را باقی می گذارد. می توان در کیسه دیگری هم ضایعات پلاستیکی و فلزی را گذاشت، اما کامیون بازیافت فقط در صورتی آن ها را حمل می کند که فاقد مواد غذایی و خشک باشند. مثلا اگر بخواهید قوطی های کنسرو را بازیافت کنید، باید آن ها را قبل از این که در باکس بازیافت بگذارید بشویید!  

جای قشنگ ماجرا از نظر من، بازیافت بطری های پلاستیکی، شیشه ای، یا فلزی هر نوع نوشیدنی است. خانواده ها همۀ این بطری ها را در کیسه های بزرگ جمع می کنند. بعد به تناوب این کیسه ها را به محل های بازیافت بطری می برند و به ازای تحویل هر بطری، پول دریافت می کنند. مبلغ آن زیاد نیست اما در تعداد بالا واقعا به عنوان یک مشوق قوی و کارآمد عمل می کند. هر بطری با گنجایش کمتر از نیم لیتر ده سنت محاسبه می شود. از قوطی فلزی اسپرایت 300 میلی لیتری بگیرید تا بطری های آب نیم لیتری و بطری های شیر و شیرکاکائو 200 میلی لیتری. به همین ترتیب قیمت هر بطری با حجم بیشتر از یک لیتر، بیست و پنج سنت است. این شامل بطری های دو لیتری نوشابه، بطری های چهار لیتری شیر، و پاکت های مقوایی آب میوه می شود.  

گاهی بازاریاب های بنگاه های خیریه تلفن می کنند و این بطری ها را به عنوان کمک درخواست می کنند. بنابراین کسانی که می خواهند به خیریه کمک کنند، بیمار یا مسن هستند، یا وسیله نقلیه ندارند، به سادگی می توانند بطری های خالی نوشیدنی خود را به خیریه تحویل دهند. یکی از داوطلبان خیریه طبق برنامه زمانی صاحبخانه می آید و بطری ها را حمل می کند. بازی برد_برد!   

صلح در دسترس است

اول - در ادیان و فرهنگ های مختلف، همواره ارزش و اعتباری شایان برای کلمه و قلم در نظر گرفته شده است. از "اقرا" قرآن، تا "در آغاز کلمه بود" انجیل یوحنا. در بعضی حرفه ها اما، کلمات شالودۀ اصلی آن حرفه را تشکیل میدهند. دیپلماسی نمونه بازر آن است. اموری چون سیاست گزاری، تعیین خط مشی، ترسیم چارچوب و اعلام موضع، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی اول با دانش و تخصص دیپلمات، و دیگر احاطه و اشراف وی بر ادبیات موضوع دارد.   

 

دوم - در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، رای ندادم. اما خواندن متن کامل سخنرانی روحانی در نشست مجمع عمومی ملل متحد وادارم کرد این پست را بنویسم. روزگاری نه چندان دور، از سخنان "یکی" عرق شرم می زدم. اکنون بار دیگر حرمت قلم و قدرت کلام را لمس می کنم. به عنوان ابنای بشر، عقل و شعور و دانش داریم. می توانیم انتخاب کنیم با چه کلماتی منظور خود را برسانیم. می توانیم برای خود، و برای دیگران احترام قائل باشیم. قبول که گفتن از نیکی، لزوماً به معنای نیک بودن نیست، اما شاید از کوزه برون همان تراود که دروست. بُوَد آیا؟ 

 

سوم - کاربرد مفاهیمی چون حق صلح، حق توسعه، حق آموزش، که همه از نسل سوم حقوق بین المللی بشر هستند، نشان از آن دارد که گویندۀ حقوقدان و تنظیم کنندگان پرتلاش متن سخنرانی او، با مفاهیم حقوقی، خاصه حقوق بین المللی بشر، و بالاخص، نسل ها و طبقه بندی های آن آشنایند. مفاهیمی که میان شعارهای جنگ و مرگ در حال احتضارند. 

همچنین داشتن نیت و اجازۀ به کارگرفتن مفاهیمی چون میانجیگری در حل و فصل مسالمت آمیز بحران سوریه (هر چند مورد مخالفت یکی از طرفین درگیر واقع شود و شاید هرگز هم به عمل در نیاید) نمایان می کند هنوز میتوان به حقوق بین الملل خوشبین بود. اگر من جای مقامات ترکیه بودم الان انگشت تحسر به دندان می گزیدم که چطور فرصت بی نظیر ابتکار پیشنهاد میانجیگری را با اتحاد در اصل حمله و اختلاف در نحوه حمله از دست دادند. (خبر ایسنا به نقل از روزنامه حریت ترکیه

 

چهارم - اگر بتوان گفت شک می کنم، پس هستم، یا بی اعتمادم، پس هستم، آن گاه می توان سوال های زیادی پرسید. 

اما "بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم"