یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

خدایا شکرت

از سفیدی چندماهه خیابان ها خسته باشی. از سوزی که مجال پیاده روی را ندهد. از یخی که نگذارد جز بوت میخ دار کفشی بپوشی. رو کنی به آسمان و بگویی " آی عشق! چهره آبی ات پیدا نیست" بگویی خدایا از برف خسته شدم. چقدر تا چشم کار کند برف و سفیدی؟ و بعد همان شب، باد شروع شود. از صدایش بترسی. صفیر بکشد و خانه های چوبی را بلرزاند. صبح که بلند می شوی دماسنج موبایلت مثبت هشت درجه سانتیگراد را نشان دهد و رادیو بگوید که این دما و گرما از سال 1967 برای ژانویه بی سابقه بوده. عصر که از شرکت بزنی بیرون پیاده روهای تا دیروز یخ زده خشک خشک باشد. انگار نه انگار که تا دیروز زمستان بود و سرما. اختلاف دما باد به موهایت بیندازد. یقه کاپشنت را تا گلو بکشی بالا و خوشحال از این که کسی نگاهت نمی کند بدوی. تا دلت می خواهد بدوی. و بلند بلند برای خودت بخندی. خدایا شکرت. انگار هنوز حواست بهم هست. شکرت.  

 

 

پست قبل رو نوشتم که بگم معمولاً وقتی مسافرها از مترو و اتوبوس پیاده می شن و بلیطِ هنوز معتبر دارن که دیگه لازمش ندارن، بلیطشون رو به کسی می دن که داره سوار می شه یا مشغول بلیط خریدن از دستگاه هست. به شکل عجیبی مردم اهل بخشش هستن.  

با وقفه ای که بین اول و آخر پست افتاد این قدر عصبی و کسل شدم که منظورم از نوشتن پست یادم رفت.  

 

راستی! سلام!  

دوستتون دارم. ممنون از دعاهاتون.  

خدایا شکرت.

آخر هفته ملال آور

به یمن فرمول "الان بخر ببر تا عمر داری قسط بده" ماشین خریدن برای هر کسی که حداقل حقوق رو داشته باشه، مقدوره. و تقریبا از اولین کارهایی هست که مهاجرها و دانشجوها انجام می دن. ما متاسفانه یا خوشبختانه هنوز ماشین نخریدیم. افرادی که از مترو و اتوبوس استفاده می کنن هم، در اغلب موارد ماشین های خودشون رو در ایستگاه های پارکینگ دار پارک می کنن و به محل کار یا دانشگاه های مرکز شهر، با مترو یا اتوبوس رفت و آمد می کنن. اما باز برای کمک به استفاده کننده های مترو، و اعتمادی که وجود داره، و تشویق حمل و نقل عمومی، درهای مترو باز هست. یعنی کسی یا دروازه ای مانع ورود بدون بلیط ( به مترو) نمی شه. راننده های اتوبوس البته بلیط رو می خوان.   

 

طبق قانون وقتی وارد مترو یا اتوبوس میشین باید توی دستگاه ساعت بزنید. می تونید بدون بلیط 2-3 دلاری هم سوار مترو بشید اما همیشه این امکان هست که مامور کنترل قطار سرزده وارد واگن بشه و می تونه درخواست کنه بلیط ساعت دار شما رو ببینه. اگر نداشته باشید یا از نشون دادنش خودداری کنید 250 دلار جریمه می شید. من تا حالا افسر قطار ندیدم اما  همیشه بلیطم رو ساعت زدم. ساعتی که روی بلیط چاپ میشه، نود دقیقه بعد رو نشون میده. یعنی تا نود دقیقه برای استفاده از هر دو مترو و اتوبوس معتبر هست. و جالب این که تو این فاصله سوار هر وسیله دیگه ای هم که بشین، دوباره یه برگ عبور دیگه برای نود دقیقه اضافه دریافت می کنید. حالا اگه از ساعت برگه هم مقداری گذشته باشه و دوباره بخواین سوار اتوبوس یا مترو بشین، راننده انعطاف به خرج می ده و قبول می کنه.  

 

امروز عصر جمعه بود و فردا و پس فردا تعطیل هست. رضا و بابا تا دیر وقت شب سر کار بودن. دلم خوش بود با مامان بریم باشگاه. اما مامان هم آن کال بود و رفت سر کار. از ساعت 4.5 که از شرکت اومدم تا الان که یازده شب هست، تنها بودم و این پست قرار بود طور دیگه ای باشه. اما حکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است/ که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید. 

 

مرسی سعیده. صبح با پیام تو بیدار شدم. از این همه فاصله هم پریشونی منو حس می کنی. خوبه که هستی بانو. دوستای خوبم برام دعا کنین. حالم خوب نیست. از اونجا که نمی خوام وبلاگ بشه وبنال، کمتر می نویسم. از پیام هاتون ممنونم.