یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

یار آفتاب

کمتر از ذره نه ای پست مشو، مهر بورز

گنگ خواب دیده

تاریخ هایی مثل 29/2/92 همیشه فکرم را مشغول می کند. می دانم حتماً دو نفر دیگر هم به این مساله توجه دارند: اول و از قدیم بابا، و دیگری تیراژۀ رنگین کمانی.  از روز چهارشنبه که تاریخ جلسۀ امروز را تنظیم می کردم هر چه این عددها را از ذهنم کنار زدم، افاقه نکرد. یکی توی ذهنم تکرار می کرد: بیست و نه ِ دو ِ نود و دو. بیست و نهِ دو ِ نود و دو. و عصری که از تونل رسالت عبور می کردم همان حس مبهم همیشگی وقتی کسی بوق می زند... که اگر الان اتفاقی بیافتد، مثلا یکی از همین راننده های دیوانه چپ کنند و بخورند به دیوارۀ تونل و بعد ماشینشان به ما بخورد... تاریخش کِی خواهد بود؟ چه ساعتی؟ ساعت 16:03 بیست و نه ِ دو ِ نود و دو.  

حس می کنم به مالیخولیا و روان پریشی مبتلا شده ام.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلیت شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:14

عزیزم

هیچکس دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:02

ترس اگر باشد هم مالیخویا نیست.بعضی چیزها دلایلی دارند که ما هنوز نمیدانیم

بانو جان امیدوارم این طور باشد. اطمینانی که به من می دهی خوب است.
ازت ممنونم. بیشتر از آن چه تصورش را بکنی.

ماهی دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 http://www.binoo.persianblog.ir

این اعداد دیوانه کننده اند، تاریخ، ساعت، اعدای که پشت هم مرتب می‌شوند، دوستی داشتم که می گفت این جور وقت‌ها منتظر خوش شانسی باشید، از اون جایی که جهان در جهت خواسته‌ی ما پیش می‌رود اگر ناملایمتی‌ها و زشتی‌های اطراف اجازه می‌دهند تو هم فکر کن که خوش شانسی در انتظارت است.
چه قدر این حس رو خوب توضیح دادی لیلی جان.
خوشحالم که می‌نویسی.

ماهی عزیزم این همه محبت تو مرا شرمنده می کند. لطف داری.

و اما ... مدتی است عجیب دچار تعارض هستم. انگار دخترکان ِسرشار از سوال ِ در سن بلوغ ! به معنای واقعی کلمه برای مثبت اندیشی با خودم می جنگم. شب ها قبل از خواب همۀ چیزهای خوب را فرا می خوانم. صبح ها بهترین حرف ها را می زنم و بهترین ها را از خدا می خواهم. اما به محض این که از خلوت خودم وارد دنیای واقعی می شوم کودک دستفروش و زباله گرد و ان.ت.خا.بات و سوریه و همۀ حق.وق مسل.م اند که از شش طرفم راه می بندند!
حالا بگو عزیز؟ آیا واقعاً جهان در جهت خواسته های ما پیش می رود؟

ولی باز هم روی دو چشم. امیدوارم که خوش شانسی و خوبی در
انتظارمان باشد.
آخیش ... راحت شدم. من خوشحالم که شما هستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد